کد خبر: ۶۶۴۹۹۷
تاریخ انتشار:
آشنایی با مولفان سینمای جهان

با ۱۰ کارگردان مولف بزرگ تاریخ سینما آشنا شوید {قسمت دوم}

این مقاله ادعای معرفی بزرگترین کارگردان‌های مولف و برجسته تاریخ سینما را ندارد بلکه تلاشی است در جهت معرفی ۱۰ نفر از جمع کثیری از بزرگان تاریخ سینما.

گروه فرهنگ و هنر: این مقاله ادعای معرفی بزرگترین کارگردان‌های مولف و برجسته تاریخ سینما را ندارد بلکه تلاشی است در جهت معرفی ۱۰ نفر از جمع کثیری از بزرگان تاریخ سینما.

به گزارش بولتن نیوز به نقل از دیجیکالا مگ، از سوی دیگر شاید غیرمنصفانه باشد که اعتبار یک اثر هنری را به شکلی تمام و کمال صرفا به کارگردان آن ببخشیم و موفقیت آثار بزرگ را که مدیون تلاش ده‌ها و گاهی صدها نفر است در یک نام خلاصه کنیم. با این وجود چهره‌های شاخص حوزه کارگردانی هنرمندانی هستند که می‌دانند چگونه بهترین همکاران را برگزینند، چطور از عوامل بهترین عملکرد را بگیرند و در نهایت به شکلی ویژه امضای شخصی خود را پای اثر به ثبت رسانند.

کارگردان‌های مولف که یک جهان یک‌پارچه با ویژگی‌های فرمی و مضمونی منحصر به فرد و برجسته دارند به قدمت تاریخ سینما در عرضه هنر حضور داشته‌اند. از همان آغاز کسانی چون ژرژ ملی‌یس و دی. دبلیو. گریفیث، بزرگانی چون اورسن ولز و ژان لوک گدار و فیلم‌سازان جدیدتری چون پل توماس اندرسون یا ترنس مالیک را می‌توان در میان این چهره‌های شاخص دسته‌بندی کرد.

در ادامه به معرفی ۱۰ کارگردان مولف و شاخص تاریخ سینما می‌پردازیم که ساخت آثار هنری بزرگی را در کارنامه خود دارند.

۶- آکیرا کوروساوا (Akira Kurosawa)

با ۱۰ کارگردان مولف بزرگ تاریخ سینما آشنا شوید {قسمت دوم}

آکیرا کوروساوا کارگردان برجسته ژاپنی نه تنها در سینمای ژاپن به عنوان یک چهره برجسته و بی‌نهایت مشهور شناخته می‌شود بلکه اساسا از جمله کارگردان‌هایی است که بر سینمای مدرن تاثیری بسیار ماندگار و عمیق گذاشته‌اند. تاثیری که در شیوه فیلم‌برداری، ضرب‌آهنگ داستان و نوع روایت کاملا مشهود است. در واقع کوروساوا زبان سینمایی تازه‌ای را خلق کرد و به نوعی سینمای بعد از کوروساوا نمی‎تواند منکر تاثیرگذاری‌های اساسی او باشد.

این کارگردان شاخص ژاپنی کار خود را در اوایل دهه ۴۰ میلادی شروع کرد اما در جنگ جهانی دوم شناخته شد و سبک خاص خود را پیدا کرد. فیلم‌های او از نظر تکنیکی بهتر و بهتر شدند اما همه آن‌ها به نوعی از الگوهای مشابهی پیروی می‌کردند. بسیاری از آثار او به فرهنگ ژاپنی پرداخته‌اند اما در این فرهنگ هم بعضی عناصر در آثار او جایگاه مهم‌تری دارند از جمله سامورایی که به طور خاص کوروساوا را با آن می‌شناسند. با این وجود هر فیلم او پلی است بین دوران کهن و معاصر ژاپن.

به دنبال جنگ جهانی دوم آمریکا با اشغال ژاپن باعث پدیدآمدن برخی اصلاحات در این کشور شد. اصلاحات گسترده نظامی، سیاسی و اجتماعی در این دوران بر آثار فیلم‌سازان معاصر ژاپن موثر بود. کوروساوا فیلم‌های بزرگ خود را در این دوره زمانی ساخته است و مضامینی چون شورش علیه جامعه سنتی ژاپن به شکلی مستقیم از تحولات سیاسی و اجتماعی ژاپن پس از جنگ جهانی دوم سرچشمه گرفته است.

کوروساوا احتمالا بزرگترین استراتژیست تصویری در تاریخ سینما نیز بوده است. در واقع مسیری که او در سینما طی کرد در ادامه به ابزاری مرکزی، اساسی و تاثیرگذار در راستای فیلم‌سازی و داستان‌گویی در سینما تبدیل شد. هر آنچه در آثار کوروسوا به چشم می‌خورد استادانه پرداخت شده. حرکات دوربین، حرکات شخصیت‌ها، حتی حرکت ابرها درون یک قاب. کوروساوا دقیقا می‌دانست چه صحنه‌ای را روی پرده ببرد تا اثرگذاری داستان فیلم را دقیقا آنطور که باید تقویت و تشدید کند.

از جمله سایر تاثیرات مهم کوروساوا اهمیت خاص او برای سینمای ژاپن و سایر فیلم‌سازان ژاپنی است. در واقع سوای آنکه سبک و شیوه‌های بیان در آثار او چه اهمیت و تاثیری داشته‌اند، موفقیت‌ها او در جهان برای سینمای ژاپن دستاوردهای بسیاری داشت. هنگامی که فیلم سینمایی «راشومون» که ابتدا در توکیو به نمایش درآمده بود برنده جایزه شیرطلایی در جشنواره فیلم ونیز شد درهای موفقیت تجاری و هنری به روی این کارگردان باز شد. همین موضوع اساسا توجه جهان غرب را به سینمای ژاپن بیش از گذشته جلب کرد و باعث شد سایر فیلم‌سازان مطرح ژاپنی نیز مورد تحسین و توجه بیشتری قرار گیرند.

۷- یاسوجیرو اوزو (Yasujirō Ozu)

با ۱۰ کارگردان مولف بزرگ تاریخ سینما آشنا شوید {قسمت دوم}

راجر ایبرت منتقد آمریکایی زمانی گفته بود: «یاسوجیرو اوزو نه تنها یک کارگردان بزرگ بلکه یک معلم است و بعد از تماشای فیلم‌هایش به یک دوست تبدیل می‌شود. من در مورد هیچ کارگردان دیگری به اندازه او با هر نمای فیلم عاطفه را حس نمی‌کنم». اوزو فیلم‌ساز بزرگی است که علاوه بر ساخت اثر هنری به ما روش‌های زندگی می‌آموزد. شاید هیچ کارگردان دیگری به شیوایی اوزو تجربیات انسانی را در تصاویر سینمایی زنده نکرده است. فیلم‌های او ماهیتا ساده‌اند؛‌ آثاری درباره روابط و جریانات خانوادگی، فیلم‌هایی در مورد مسائلی که به شکل روزمره با آن مواجه می‌شویم اما به تدریج شامل احساسات پیچیده‌تر می‌شوند.

اگر مهم‌ترین و مشهورترین آثار این کارگردان همچون «اواخر بهار»، «داستان توکیو» و «علف‌های شناور» را در نظر بگیرید خواهید دید تمام این آثار به وقایع روزمره زندگی که ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد می‌پردازند. یک دختر جوان به جای اینکه به جست‌وجوی عشق برود تصمیم می‌گیرد از پدر پیرش مراقب کند. یک خانواده که فرصت رسیدگی به پدر و مادر پیرشان را ندارند، هنگامی که به دیدار پدرشان می‌روند پدر سعی می‌کند بعد از سال‌ها جدایی با پسرش ارتباط برقرار کند…همانطور که می‌بینید مهم نیست اهل کجاییم و کجا زندگی می‌کنیم؛ مضامین آثار اوزو جهانی هستند. فیلم‌های این کارگردان با ما ارتباط برقرار می‌کنند بدون آنکه مهم باشد ازچه پیشینه فرهنگی می‌آییم.

استراتژی اوزو در فیلم‎‌هایش بسیار ساده است. تکنیک مهم او استفاده از پیلو شات بود. یعنی برش‌خوردن تصویر به نماهایی از چشم‌اندازها یا اتاق‌های خالی که البته بدون دلایل روایی رخ می‌دهند؛ به این ترتیب اوزو وقایع داستان را با یک نما از عناصر زندگی روزمره منقطع می‌کرد. او معمولا به کوچه‌های تاریک خالی، قطارها و قایق‌ها علاقمند بود. آثار او ساده و تا آنجا که ممکن است تند و تلخ است. سینمای اوزو از نظر فرمی سوژه بحث‌های مفصلی بوده‌ و بسیاری از نظریه‌پردازان مطرح تاریخ سینما به تحلیل عناصر بصری و قاب‌بندی‌های ویژه او پرداخته‌اند.

جایگاه قرارگیری دوربین در آثار اوزو نیز جالب توجه است. دوربین در بسیاری از صحنه‌ها در شرایطی قرار گرفته که گویی فرد در حالت نشسته به روبرو می‌نگرد. این حالت دوربین عموما با ریتم نه‌چندان سریع آثار او از مشخصه‌های سینمای این کارگردان مولف است.

اوزو با فیلم‌های خود داستان‌های عمیق انسانی را روایت کرد اما هم‌زمان از دنیای بزرگتر پیرامون این سوژه‌ها نیز پرده برداشت. این کارگردان از زاویه دید خود نشان می‌دهد که چگونه صنعتی‌شدن جهان راه‌های پیشرفت بشر را کند کرده است زیرا خانواده‌ها به آرامی از یکدیگر دور می‌شوند حتی اگر از این فرایند تدریجی آگاه نباشند. فیلم‌های اوزو به تدریج و ذره ذره تاثیرات خود را روی مخاطب می‌گذارد اما در نهایت او را حسابی احساساتی خواهند کرد. در واقع همانطور که در ابتدای نوشته به جمله راجر ایبرت اشاره کردیم بعد از دیدن آثار اوزو احساس می‌کنید یک پیوند جدید دوستانه با این کارگردان برجسته تاریخ سینما شکل داده‌اید. اوزو هرگز از پیرشدن هراسی نداشت و فیلم‌هایی ساخت که هم‌زمان با آن‌ها پیرتر و عاقل‌تر شد. به همین ترتیب حتی پس از مرگ او آثارش مورد توجه بیشتر و بیشتر قرار گرفته‌اند به شکلی که بعضی از آن‌ها در روزگار معاصر حتی اهمیتی فراتر از گذشته یافته‌اند.

۸- مارتین اسکورسیزی (Martin Scorsese)

با ۱۰ کارگردان مولف بزرگ تاریخ سینما آشنا شوید {قسمت دوم}

شاید بتوان اسکورسیزی را بهترین کارگردان آمریکایی دانست که به نسل فیلم‌سازان فعال در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی تعلق دارند؛ فیلم‌سازهایی که تحت تاثیر سینمای کلاسیک بودند و هم‌زمان با وام‌گرفتن از عناصر و دیدگاه‌های مدرن به تولید آثار هنری پرداختند. اسکورسیزی از بهترین کارگردان‌های این نسل و از جمله بزرگترین هنرمندانی است که چشم‌انداز سینما را در دوره مدرن به شیوه‌ای خاص گسترش داده است. گرچه مطرح کردن اسکورسیزی به عنوان بهترین با وجود هنرمندان بزرگ دیگری چون اسپیلبرگ، کاپولا و دی پالما آنقدرها هم ادعای ساده‌ای نیست اما به هر حال با توجه به کارنامه سینمایی او و مجموعه‌ای از آثار مهم تولیدشده توسط این هنرمند برجسته این جسارت را به خود می‌دهیم.

مارتین اسکورسیزی در دوران کودکی با بیماری آسم دست و پنجه نرم می‌کرد و شرایط فیزیکی مناسبی برای ورزش یا هر فعالیت بدنی دیگر نداشت و در نتیجه اغلب زمانش را با والدین خود به سینما می‌رفت. در تمام فیلم‌هایی که اسکورسیزی ساخته است می‌توان عشق عمیق او را به سینما دید.

از سوی دیگر باید در نظر گرفت که او با اعتقادات کاتولیکی بزرگ شد و تقریبا در تمام آثارش مفاهیم اخلاقی و ایده‌های مذهبی به چشم می‌خورد. برای مثال تراویس بیکل فیلم سینمایی «راننده تاکسی» در حال پاک کردن خیابان‌های نیویورک از گناهان و فساد است. طغیان و خشونت شدید جیک لاموتای فیلم سینمایی «گاو خشمگین» در برابر همسرش ویکی به خاطر این است که احساس می‌کند ویکی یک شخصیت سالم مذهبی نیست. در «گرگ وال استریت» طمع و افراطی‌گری فرهنگ آمریکایی را به تصویر کشیده است.

اما سینمای اسکورسیزی از یک جنبه دیگر نیز حائز اهمیت است؛ آثار مارتین اسکورسیزی به شدت سرگرم‌کننده هستند. فیلم‌هایی که این کارگردان ساخته؛ حتی آن دسته از آثارش که وجه هنری پررنگ‌تری دارند به هیچ وجه کسل‌کننده نیستند. در واقع به محض تماشای فیلم‌های او وارد نوعی سفر و ماجراجویی درگیرکننده و پرهیجان خواهید شد.

در کنار این‌ها باید اشاره کرد که بخش عمده‌ای از خاص‌بودن آثار اسکورسیزی در نتیجه حضور سایر هنرمندان برجسته‌ای است که با این کارگردان به همکاری پرداخته‌اند. همکاری او با بازیگرانی چون رابرت دنیرو، جو پشی و لئوناردو دی‌کاپریو، تدوین‌گر آثارش تلما شونمیکر و هم‌چنین پل شریدر و نیکولاس پیلگی از همکاران فیلم‌نامه‌نویس، همگی در اینکه اسکورسیزی به چنین کارگردان برجسته و صاحب‌سبکی تبدیل شود موثر بوده‌اند. افرادی شایسته و مستعد که در کنار کاربلدبودن با اسکورسیزی یک دیدگاه هنری مشترک داشتند و موفق شدند با این هنرمند به نوعی تفاهم و هم‌اندیشی ویژه برسند که در نهایت در قالب تولید آثار برجسته متعدد خود را شکوفا کرد.

۹- آندری تارکوفسکی (Andrei Tarkovsky)

با ۱۰ کارگردان مولف بزرگ تاریخ سینما آشنا شوید {قسمت دوم}

آندری تارکوفسکی کارگردانی بی‌همتا بود. با دیدن فیلم‌هایش بیش از هر چیز احساس می‌کنید در حال نوعی مراقبه هستید. جذاب‌ترین وجه ساختاری کار تارکوفسکی شیوه خاص بیان سینمایی او است. در عمده آثار این کارگردان نباید به دنبال داستان‌گویی آن هم به شیوه شناخته‌شده و آشنا باشید. در واقع داستانی وجود ندارد که گره‌گشایی شود بلکه با یک تجربه خاص و دست اول بصری از رخ‌دادن وقایع طرف هستیم. حتی اگر در این میان بتوان به یک قصه یا فرایند داستانی اشاره کرد نمی‌توان آن را به شکل یک طرح داستانی مشخص کرد چرا که در آثار تارکوفسکی زمان، فضا و هر آنچه میان آن‌ها است در حالتی شناور قرار گرفته‌اند که از قالب یک ادراک متعارف خارج است.

بعضی‌ از مخاطبان احساس می‌کنند آثار تارکوفسکی کسل‌کننده است. به هر حال باید در نظر گرفت که هر مخاطبی هنگام روبروشدن با اثری از تارکوفسکی به یکی از این دو وضعیت دچار می‌شود: برخی مخاطبان به دلیل فرم آثار او دچار کسالت می‌شوند و بعضی دیگر آنچه دیده‌اند را تحلیل کرده و تلاش می‌کنند با زبان ویژه به کار رفته در آثار این کارگردان مهم تاریخ سینما ارتباط برقرار کنند. به این طریق احتمالا تنها دسته دوم می‌توانند به تجربه‌ای جذاب از روبرویی با آثار تارکوفسکی برسند. باید پذیرفت که ارتباط برقرارکردن با این سینما به تحمل بیشتری نیاز دارد.

فیلم‌های تارکوفسکی جنبه‌های عمیق وجودی دارند و با دیدن آن‌ها سوالاتی اساسی درباره انسان و وضعیتش در جهان به ذهن متبادر می‌شود. فلسفه و معنویت در عمده آثار تارکوفسکی به هم آمیخته‌اند.

این هنرمند برجسته در سال‌های پایانی عمر خود با مقامات وقت شوروی درگیری‌هایی پیدا کرد که در نتیجه باعث شد تصمیم بگیرد به وطن خود بازنگردد و به نوعی تبعید خودخواسته رفت. گرچه این تبعید یک فشار روحی عمیق را بر تارکوفسکی وارد کرد اما باعث تضعیف آثارش نشد. او با قدرت به کارگردانی بخشی از بزرگترین آثارش خارج از شوروی ادامه داد. تارکوفسکی با سری بلند ایستاد و آثار بلندپروازانه و عمیقش هرگز تسلیم خواست قدرت نشد.

هنگام تماشای فیلم‌هایی چون آندری روبلف، سولاریس، آینه، نوستالژی و ایثار ممکن است با نماهایی طولانی همراه با دیالوگ‌هایی خسته‌کننده مواجه شوید اما روش تارکوفسکی دقیقا بیرون کشیدن آنچه می‌خواهد بگوید از دل همین فضای ظاهرا کشدار است. کسی که میل به تماشای آثار او را دارد به خوبی با این موضوع کنار می‌آید و آنچه را فیلم به دنبال بیان آن است کشف خواهد کرد. فقط در این صورت است که فیلم‌های او شکلی کامل به خود گرفته، شخصیت‌ها و روند پیشرفت فیلم در نظر تماشاگر ساخته می‌شوند.

۱۰- فرانسوا تروفو (François Truffaut)

با ۱۰ کارگردان مولف بزرگ تاریخ سینما آشنا شوید {قسمت دوم}

به اعتقاد منتقدین جوان فرانسوی، فیلم‌های بعد از جنگ جهانی دوم در این کشور هویت واقعی فرانسه را در دل خود نداشتند. بیشتر فیلم‌ها از عهده بیان احساسات مربوط به آنچه که وقعا در جنگ جهانی دوم بر فرانسه گذشت بر نمی‌آمدند. البته نکات ذکر شده به این معنا نیست که فیلم‌های بزرگی ساخته نشدند اما جدا از این موضوع موج نوی فرانسه از دل منتقدانی شکل گرفت که باور داشتند می‌شود شرایط فیلم‌سازی را در فرانسه متحول کرد.

تروفو و همراهانش سبک متفاوتی از فیلم‌سازی را در پیش گرفتند؛ سبکی که در آن فیلم‌برداری سر صحنه جدی گرفته می‌شد (برعکس گذشته که بر فیلم‌برداری استودیویی تاکید می‌شد) و روش‌های تجربه‌گرایانه اهمیت بیشتری داشت. تدوین‌ آثار موج نو از قواعد کلاسیک پیروی نمی‌کرد، گاهی فیلم‌ها به مستند شبیه می‌شدند و روایت‌ها آنچنان تغییر کردند تا بازتاب احساسات جاری فرانسه در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی باشند. تروفو در طول زندگی حرفه‌ای خود به عنوان منتقد در مجله «کایه دو سینما» یاد گرفت چگونه فیلم‌هایش را به شکل مستقل و با تامین مالی مستقل تولید کند بنابراین با تغییر مناسبات فیلم‌سازی در فرانسه فرصت فوق‌العاده‌ای برای او و سایر همکارانش پدید آمد تا شانس خود را در جهان سینما امتحان کنند.

مشهورترین فیلم فرانسوا تروفو اولین فیلم او یعنی «چهارصد ضربه» بود. اثری که به مفاهیم مرتبط با نوجوانی و بلوغ می‌پردازد. چهارصد ضربه که از آثار نئورئالیستی نیز الهام‌گرفته بود شرایط زندگی دشوار و افسرده‌کننده یک نوجوان را نمایش می‌دهد و داستان فیلم برگرفته از زندگی شخصی کارگردان است. فیلم درباره یک نوجوان طغیان‌گر به نام آنتوان دوانل است. جدال با خانواده، با معلمان مدرسه، با جامعه بی‌رحم و تلاش برای بقا. یک شاهکار تاریخی که هنوز پس از گذشت دهه‌ها از کیفیتش کم نشده است. تصویر پاریس دهه پنجاه که از قاب تاریخ بیرون می‌زند و حرف‌هایی اساسی و بدون زمان و مکان برای مخاطب سینما دارد.

با ساخت چهارصد ضربه توسط تروفو و تولید چند فیلم دیگر تقریبا هم‌زمان با این اثر سینمایی موج نوی سینمای فرانسه راه خود را آغاز کرد. موج نوی سینمای فرانسه بر پایه تفکری متفاوت و جدید نسبت به سینما شکل گرفت. نگاهی که سال‌ها بعد هم تا حدودی توسط سینماگران اروپایی و تعدادی از سینماگران مستقل آمریکایی دنبال شد و به سینما به عنوان یک مدیوم بیان جدی نگاه می‌کرد. در واقع باید گفت موج نو واکنشی بود به گذشته و شیوه‌های سنتی فیلم‌سازی در فرانسه. همانطور که اشاره شد در گذشته فیلم‌سازی به شکل استودیویی پیش می‌رفت و عموما بر پایه اقتباس‌های ادبی شکل می‌گرفت. کارگردان بیشتر مثل یک تکنسین بود و نمی‌شد او را مولف فیلم محسوب کرد. قاعده‌های فیلم‌سازی مثل نوعی علم به شکل جزمی و بدون انعطاف در نظر گرفته می‌شدند و شکستن این قاعده‌ها در حکم ناشی‌گری بود. موج نو شورشی بود علیه همه این اصول.

به این ترتیب تروفو در میان مردانی قرار گرفت که تلاش کردند در سینمای جهان نقش مولف را ایفا کنند. از سوی دیگر تروفو عاشق فیلم‌سازان بزرگ تاریخ سینما همچون هیچکاک و فورد بود که خود در میان مولفان برجسته قرار دارند. نمی‌توان لیستی از کارگردانان مولف تنظیم کرد و از تروفو نام نبرد.

 

منبع: دی جی کالا مگ

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین